جدول جو
جدول جو

معنی ہوا بازی - جستجوی لغت در جدول جو

ہوا بازی
هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فوتبال، کج ّ، کجّه، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، بازی کردن با توپ، بازی کردن با گوی، رجوع به توپ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
نوعی از آتش بازی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ وَ)
در پی هوس رفتن. هوس باختن:
ببایدهوس کردن از سر به در
که دور هوس بازی آمد به سر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
عمل مردم لوس، ننری
لغت نامه دهخدا
عمل گوی باز، کار گوی باز، گوی باختن، بازی کردن با گوی:
پس از چه رسد سرفرازی مرا
چو کوشش ترا گوی بازی مرا،
اسدی،
در این روز به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند، (تاریخ قم ص 248)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث) (از بهار عجم). دوالک بازی، حیله و مکر و دغابازی:
ای صوف مشو غره به خندیدن شرب
کو با تو سر دوال بازی دارد.
نظام قاری.
رجوع به دوالک بازی شود
لغت نامه دهخدا
در تداول لوطیان، رذالت و پستی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
عمل چوب باز، بازی با چوب، با چوب بازی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوس بازی
تصویر هوس بازی
هوس، هوس بسیارداشتن، شهوت پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گو بازی
تصویر گو بازی
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موش بازی
تصویر موش بازی
نوعی آتشبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس بازی
تصویر لوس بازی
عمل کسی که لوس و ننر است. یا لوس بازی درآوردن، لوس شدن ننری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بازی با گوی و چوگان: پس از چه رسد سر فرازی مرا چو کوشش ترا گوی بازی مرا، عمل و شغل گوی باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوز بازی
تصویر گوز بازی
بازی با گردو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدا بازی
تصویر گدا بازی
امساک در خرج یا گدابازی در آوردن، خست نمودن بخل ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوق بازی
تصویر طوق بازی
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوال بازی
تصویر دوال بازی
عمل و شغل دوال باز دوالک بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوا سازی
تصویر دوا سازی
عمل و شغل دوا ساز دارو ساز، مغازه دارو ساز
فرهنگ لغت هوشیار
آب بازی، شنا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی رقص، از انواع بازی های بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
چاپلوسی، حقه بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
هوانوردی، مهارت های هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی
هوسباز، هوشمند
دیکشنری اردو به فارسی
خلبان، هوانورد
دیکشنری اردو به فارسی
بادخیزی، تهویه
دیکشنری اردو به فارسی
بیماری سفر هوایی، بیماری هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی