عمل گوی باز، کار گوی باز، گوی باختن، بازی کردن با گوی: پس از چه رسد سرفرازی مرا چو کوشش ترا گوی بازی مرا، اسدی، در این روز به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند، (تاریخ قم ص 248)
عمل گوی باز، کار گوی باز، گوی باختن، بازی کردن با گوی: پس از چه رسد سرفرازی مرا چو کوشش ترا گوی بازی مرا، اسدی، در این روز به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند، (تاریخ قم ص 248)
نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث) (از بهار عجم). دوالک بازی، حیله و مکر و دغابازی: ای صوف مشو غره به خندیدن شرب کو با تو سر دوال بازی دارد. نظام قاری. رجوع به دوالک بازی شود
نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث) (از بهار عجم). دوالک بازی، حیله و مکر و دغابازی: ای صوف مشو غره به خندیدن شرب کو با تو سر دوال بازی دارد. نظام قاری. رجوع به دوالک بازی شود